-
یادت
شنبه 15 آبانماه سال 1389 21:10
تورا که یاد می کنم، خاک وجودم جشن می گیرد میلاد جوانه احساس را. تو را که یاد می کنم، جان می گیرد، جوانه احساسم و رخ می نماید و سبز می شود، سبز... آنچنان که آبی آسمان را توانای پنهان حسادت احساسم نیست. تو را که یاد می کنم، جوانه احساسم پرمی کشد و ... جنگلی می شود، سرشار از آواز آرامش... و من، هم آهنگ آیه های جان نواز...
-
تالی
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 04:07
دمی رسید و دیدمش دردی شد و... پوشیدمش عطری شد و... بوییدمش نازی شد و... خریدمش آهی شد و... کشیدمش تبی شد و... تابیدمش اشکی شد و... چکیدمش عشقی شد و... جوشیدمش دوان دوان، دویدمش جوییدم و... ندیدمش به اشک دل نالیدمش ندیدمش، ندیدمش، ندیدمش...
-
تباهی
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 02:45
خیلیاشون مثل کبریت بی خطرن ... ولی ... چقدر ساده همه چیزو تباه میکنن ?!؟
-
طوفان آرامش
جمعه 17 اردیبهشتماه سال 1389 21:05
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 آرامش من آن دم است که در حضور هیجان ... آرامش من نه قبل و بعد، آرامش من میان طوفان است.
-
سیاهی
جمعه 17 اردیبهشتماه سال 1389 20:46
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 سیاه است زندگانی من، نه سیاه لحظه شکستن آینه، نه سیاه بغض نه سیاه تیرگی های در نگاه به سیاه آرام شب، به سیاه لحظه بستن چشم هنگام بازدم امید، به سیاه چشمان دخترکی که می نگرد به طلوع به رنگ تمام سیاهی های روشن سیاه است زندگانی من
-
زجه
شنبه 22 اسفندماه سال 1388 19:13
و... فریاد که در غرش کرنای سکوت ... نغمه می بارد.
-
دلخوشی
چهارشنبه 21 بهمنماه سال 1388 01:01
مرگ هر حادثه را؛ به میلاد یک خاطره جشن میگرفت.
-
آیینهی دل
پنجشنبه 15 بهمنماه سال 1388 01:38
دیشب که آمدم، دیدم که نیستی تو دیدم در آن نبودن، دیدم که کیستی تو دیدم که آینه، دیدم پر از منی گر پای رفتن و گر دست ماندنی دیدم تو معنی ذهن خرابمی دیدم ندای هر فریاد نابمی دیدم نبودنت یک شعر بودنست، بودن برای حسی، کز جان من بجست
-
تمنای ابدی
دوشنبه 5 بهمنماه سال 1388 08:25
خودم بود، سکوت بود، صدای برخورد کفگیر افکاربه دیواره های دیگ خاطرات که روی آتیش دل، قل قل می جوشید و خاطرات... که زشت و زیبا، خوب و بد، شاد و غمگین، رنگی و سیاه و سفید... می یومدن و یه رخی نشون میدادن و میرفتن و حس مشترک همشون. حس نرسیدن... لبریز از امید،امید رسیدن، که در لحظه باز هم وجودت معنای واژهی خواهش رسیدن...
-
بها
چهارشنبه 30 دیماه سال 1388 02:13
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 ارزش هر کس به اندازه غصه های (روشنِ، خود آگاه یا ناخود آگاه) وجود Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 ِ موجود اوست .
-
عطر وفا
سهشنبه 8 دیماه سال 1388 02:41
آسمان عاصی بود؛ از پریشانی دشت هر ستاره به سکوت؛ داد میزد عطش... آسمان ساقی بود ... ولی آن روز ز آب؛ دست او خالی بود ... آسمان می غرید شب ز فریاد قمر ... از هم می پاشید آسمان تشنه نبود ؟ یاخیال هر ستاره؛ تشنگی را ز لبانش میزدود ...
-
خیال
پنجشنبه 26 آذرماه سال 1388 02:35
ساحل ِ شن نشسته بود از همه دنیا خسته بود رنگی به خود گرفته بود رنگش چه پینه بسته بود آرام جایش خفته بود همچو رازی نهفته بود عمری سکوت کرده بود با همه دلشکستگی، رویش ز من دل می ربود با این که دل پر درد بود ، رخ را به دل نبرد بود رخ رو به دل نداده بود رویش چونان حس ساده بود حسی که جان را می ربود از جان سیاهی می زدود...
-
عقده
سهشنبه 28 مهرماه سال 1388 11:10
به نام سلام تمام خواستم اینه که گفته هام، عقده هام باشن عقده هایی که افکارم و اعمالم در حال ناخن انداختن برای باز کردن اونهان. تمام خواستم اینه که گفته هام امواجی نباشن که تنها از برخورد چند تا، تار درون حنجرم جون بگیرن وبا لرزش پرده ی گوش اطرافیام آروم، آروم محو بشن و جون بِدن، که رسالت اونها والاتر ازاینهاست. البته...
-
بی آری
جمعه 10 مهرماه سال 1388 22:25
هنوزم خنده ای جاریست، هنوزم دل به دلداریست هنوزم راست می گویم ولی این غصه ها کاریست هنوزم ذهن من سرحال و شادان می دود هر سو ولی این را بدانید این نفس ها نیز پوشالیست هنوزم با خودم گویم گهی دیوانه یا مستم خودم دانم که این دیوانگی حتی ز ناچاریست هنوز اول سلامش می کنم شبها اگر مهتاب را بینم ولی وهم گل است این گل که بر...
-
یا لطیف
دوشنبه 9 شهریورماه سال 1388 21:31
معنای عبادت مفهوم قلب من است، آن دم که مغلوبم، مغلوب برد. شیرینم ازلحظه ای که تپش نبض هایم معبود را آواز می خواند. راحتم از لبخند ثانیه ی اوجم به سال های گنگ، راحتم از دستی که به رنگ دست گیری از توهم است. روشنم از نامیدن پروردگارم .
-
بودن
دوشنبه 9 شهریورماه سال 1388 21:25
یک لحظه آمد، و او سکون را تجربه کرد . شیرینیش دلچسب بود . و ... لحظه ای دیگر و سالی دیگر، وعمری که می دوید درگیر با سکون . و سکون که در حال چیرگی . و عمری که در حال گندیدن بود و سکون که در حال رقصیدن . و سقز سکون که در خستگی جویدن طعمش به تلخی می زد . و عمری که هنوز بود، بدون دلیلی برای بودن و سوال های بیهوده و ادعای...
-
وصال
جمعه 30 مردادماه سال 1388 13:47
خدا یم تو را به عظمت میهمانیت ... به بزرگی دل میهمانانت ... به عمق لحظه وصل که بلندای درک را خاستگاه است ... چه نیاز به ضمانت از توکه باز هم تو خود تضمینی، خدایم میخواهم، که خواهش تمنای دل است، ودل هدیه ایست که خود به بندگانت ارزانی داشتی، که نغمه دل، ندای توست. میخوانم این نغمه را و میخواهم که، ریسمان امید آن دستانی...
-
جهل
پنجشنبه 1 مردادماه سال 1388 17:11
می گفت: با این که هوای لباسهام رو خیلی دارم؛ هی تند و تند می شورمشون و دم به دقیقه اتوشون می کنم؛ نمیدونم چرا این قدر زود کهنه میشن ? ! ؟
-
صداقت فریاد
سهشنبه 26 خردادماه سال 1388 00:19
به نام سلام دلها راست می گویند اگر زبانها دروغ. مرا یارای فهم فریاد نیست ، اگر برای ذلت باشد. اگر حتی مقصدم بهشت ، نه با گذر از خانه دشمن. من دوست دشمن نیستم. من دروغ سبز را باور ندارم ... که رنگها را صداقت افزون است. اگر تیره ای جامه سبز از تن در آر و اگر سبز ، راه صداقت پیشه کن. همان که اول سبزسیرت ِ سبز جامه فرمود...
-
منطق
دوشنبه 25 خردادماه سال 1388 02:20
به نام سلام در لحظه می زیم؛ می خواهم و می دانم چه می خواهم و دلیلی برای خواستن اگر سکوت؛ به این دلیل ... اگر فریاد ؛ به آن دلیل ... کافیست من را دلیل من؛ اگر دلیل را توانای دلیل باشد و قبول آن چه هست؛ اگر ...
-
عبور از آن الان
شنبه 5 اردیبهشتماه سال 1388 02:33
آن الان را بساز؛ در پس آن آینده ساخته خواهد شد ... هر لحظه ابدیت را در خود دارد.
-
تفکر
شنبه 22 فروردینماه سال 1388 01:26
فکر می کنه بهتر از بقیه فکر می کنه...!؟
-
فاصله
شنبه 22 فروردینماه سال 1388 01:19
می گفت : حکم موهاشو براش داشتم تا وقتی که با هم بودیم منو بالای سر خودش جا می داد ولی ... وقتی از هم جدا شدیم جامو بیشتر از سطل زباله نمی دونست.
-
دیدن ... درک کردن
شنبه 22 فروردینماه سال 1388 01:15
بعد از کلی بحث با پیرمرد در مورد این که نرده پارک سیاه نه آبی وقتی فهمیدم حق با اون که فهمیدم پیرمرد نابیناست.
-
مجرم بی گناه
شنبه 22 فروردینماه سال 1388 01:10
مثل خودکار می مونن... هر عقیده ای رو که بخوان میتونن از دهن اونا بگن. هر وقت هم خواستن میتونن تهش رو بجون.
-
چوب خط
جمعه 18 بهمنماه سال 1387 02:55
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 حصار، مرا جاییست در کنار شکسته آرزویم چون پرو بال دستانم ، می کشند خطی بروی دیوار نشانیست، بدانید آرزوها گشته پایمال گذشت، یک زمان، وباز دیوار بازهم می کنم تمنای نور ازدریچه ای که هست دیوار را سوار من هنوز مبهمم رازهاست آن که با زبان خطکی بازگو می کنم این خطوط لحظه...
-
غم نامه
پنجشنبه 12 دیماه سال 1387 18:54
السلام علی الحسین وعلی علیبن الحسین وعلی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین
-
می گذره
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 20:35
می گذره، الان قلم دستم گرفتم و می نویسم "می گذره" اما می دونم بعدها با همین دستهاست که می نویسم "گذشت" اما چطور گذشتن، این مهم. یعنی فقط می خواد بگذره، بدون هیچ موجودیتی، یعنی اومدم فقط برای این که برم ، نه، اومدم یا بهتر بگم اومدیم که بسازیم، رنگ بزنیم، بشوریم، بدرخشم و بریم، بریم که بمونیم....
-
تلالو من و تو
پنجشنبه 9 آبانماه سال 1387 14:44
نمی شنوم صدایت را، در این سکوت پرآوا می دانم این را فقط که داری کوله باری از چراها تو می پرسی، ندارد کس جواب تو را نیز می دانم که تو نیز می دانی سخن زیاد، دروغ زیاد، فریاد زیاد است اینجا و هر جا بگذار در دستانم دستانت را تا شویم نقطه سفیدی در این سیاهی ها که گفته است نمی شود بهار با یک گل می درخشیم و می کنیم این...
-
پیوند
یکشنبه 5 آبانماه سال 1387 12:59
یه روز به قلبم گفتم تکلیف خودتو روشن کن، یا زمینی باش یا آسمونی، جوابش این بود که نیازی نیست یا زمین باشیم، یا آسمون باید مثل یه کوه بود، نقطه پیوند بین این دو تا . کی میگه یا باید خندید یا باید غم رو به دل راه داد، چرا باید همه دنیا رو یا سیاه دید یا سفید،آخه مگه نمیشه وقتی غصه داره تو دلت رجز می خونه بهش لبخند بزنی،...