زندگی ... لطافت بندگی

تسلیم رهایی

زندگی ... لطافت بندگی

تسلیم رهایی

وصال

خدا یم

 تو را به عظمت میهمانیت ...

به بزرگی دل میهمانانت ...

به عمق لحظه وصل که بلندای درک را خاستگاه است ...

 چه نیاز به ضمانت از توکه باز هم تو خود تضمینی،

 

خدایم

 میخواهم، که خواهش تمنای دل است،

ودل هدیه ایست که خود به بندگانت ارزانی داشتی،
که نغمه دل، ندای توست.

میخوانم این نغمه را و میخواهم که،

ریسمان امید آن دستانی که تنها به سوی خودت بلند شدست و تویی آن جرگه امید، را به ایمن گاه مقصود متصل کنی، باشد که ره نمای این دستان امیدوار رو به سوی خودت گردد،   

که باز هم تویی مأمن و تویی مقصود،    

نظرات 2 + ارسال نظر
س - ع جمعه 17 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:53

توکل به خدا نوید موفقیت است

دختر مشرقی چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 19:25

سلام.
خیلی متن زیبا وقشنگی بود.واقعا بهت تبریک می گم.
الان حتما از خودت می پرسی من کی هسنم؟
به پای خودت فکر کن تا من رو بشناسی.
یه چیز می گم ناراحت نشو.خیلی ناامیدی، یه کم امیدوار باش.
یاحق...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد