زندگی ... لطافت بندگی

تسلیم رهایی

زندگی ... لطافت بندگی

تسلیم رهایی

پیوند

یه روز به قلبم گفتم تکلیف خودتو روشن کن، یا زمینی باش یا آسمونی، جوابش این بود که نیازی نیست یا زمین باشیم، یا آسمون باید مثل یه کوه بود، نقطه پیوند بین این دو تا.

کی میگه یا باید خندید یا باید غم رو به دل راه داد، چرا باید همه دنیا رو یا سیاه دید یا سفید،آخه مگه نمیشه وقتی غصه داره تو دلت رجز می خونه بهش لبخند بزنی، مگه نمیشه دنیا رو با تمام رنگهاش مثل نوری که از یه منشور ساطع می شه نگاه کرد، اصلا تا وقتی اشک نریزی چه جوری می تونی بفهمی معنای لبخندی رو که رو لبهات بوده، پس کوه باش، نه فقط به خاطر استقامتش، به خاطر این که محل تلاقیه، تلاقی آسمون و زمین، سیاه و سفید، اشک و لبخند...

نظرات 2 + ارسال نظر
ترنم دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 20:04

با درود!
ولی یادمون که نرفته خدای بزرگ ومهربون باری رو که به دوش انسان گذاشته به کوه هم پیشنهاد کرده بود ولی اون گفت از پسش بر نمیاد...
پس برای اینکه آنسان باشی باید در زمین و ظاسمون غرق باشی در تمامی بی کران های این دنیای پیچیده باید خودتو رها کنی باید زمینی بودن رو حس کنی تا آسمونی بشی پیامبر بزرگ ما از رو زمین به معراج آسمان ها وعرش رفت...
پس بهتره بیایم وخدایی بشیم بشیم اونی که خودش دوست داره......خیلی سخته ولی همه ماها باید از پسش بر بیایم...
خدا یار ویاور همهمون...!

س - ع جمعه 17 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:12

توی این دنیا نمی شه هم سیاه بود و هم سفید...
خالق این دنیا همه چیز را مطلق آفریده بهشت و جهنم ، پاکی و گناه ، خوبی و بدی ،سفیدی و سیاهی و ....

به نام سلام

میشه میشه ذره های گسسته از هم بود ولی یه سیگنال پیوسته رو تشکیل داد.
میشه مثل یه آبشار در نهایت غرور سادگی آب رو داشت.مفهوم تاریک رو وقتی درک میکنیم که روشنایی باشه که هر کدوم اینها به تنهایی مفهومش پوچ.

به قول یکی از دوستان بازم نمیدونم...

تا سلام ... والسلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد