زندگی ... لطافت بندگی

تسلیم رهایی

زندگی ... لطافت بندگی

تسلیم رهایی

منطق

به نام سلام  

 

در لحظه می زیم؛

می خواهم و می دانم چه می خواهم و دلیلی برای خواستن 

اگر سکوت؛ به این دلیل ... 

اگر فریاد ؛ به آن دلیل ...  

کافیست من را دلیل من؛ اگر دلیل را توانای دلیل باشد 

و قبول آن چه هست؛ اگر ...   

نظرات 2 + ارسال نظر
ستاره مشرقی چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 00:13 http://shabeshgh90.blogfa.com

به سراغ من اگر می آیید



به سراغ من اگر می آیید پشت هیچستانم.



پشت هیچستان جایی است.



پشت هیچستان رگ های هوا ،



پر قاصدهایی است که خبر می آرند ،

گل وا شده دورترین بوته خاک .



روی شن ها هم ،



نقش های سم اسبان سواران ظریفی است

که صبح به سر تپه معراج شقایق رفتند .



پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است :



تا نسیم عطشی در بن برگی بدود ،

زنگ باران به صدا در می آید .



آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی ، سایه نارونی تا ابدیت جاریست .



به سراغ من اگر می آیید ،



نرم و آهسته بیایید ،



آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی ، سایه نارونی تا ابدیت جاریست .



مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من .

س - ع جمعه 17 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:00

چشمها را باید شست...
یادمان باشد واقعیت همیشه اون چیزی نیست که می بینیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد