زندگی ... لطافت بندگی

تسلیم رهایی

زندگی ... لطافت بندگی

تسلیم رهایی

حکومت طاغوت اسلامی


از گذشته های دور که اینجا بودم، خواستم اینجا رو دیگه حداقل برای حسهایی که از درونم ریشه میزد نگه دارم.

اخه برای بروز واکنش به کنش های بیرونی ابزار روزمرگی و عمومی دم دست هممون هست

اما حالا هم حسهای درونیم گوشه گیر کنش های بیرونی تلخ وطنم، سرزمینم و خاستگاه هویتم شده.

هم به لطف ترس حکومت طاغوت اسلامی از حتی تبادل واژه بین مردم سرزمینم، که این صاحبان حقیقی وطن رو از داشتن ابزار ساده ی روزمرگی هم محروم کرده، دلم به سکوت راضی نشد

یه جایی، یه ریشه ای از درون ادم، یه درخت میشه به تنومندی فریادهمونجاست که دیگه مرزی بین احساسات درونی و بیرونی نمی مونه

اینجا، همونجاست...


از ترس حکومت از تبادل واژه گفتم،

استیصال شاید جزو معدود واژه های باشه که شنیدن خود کلمه هم حال ادم رو تیره میکنه


فکر به این که دیگه رمقی حتی برای تلاش هم نباشه...


دست و پاشو ببندن، دهنش رو ببندن، بعد انتظار داشته باشن از خودش، از بودنش، از حقش دفاع کنهاز استیصال فقط بتونه خودش رو به در و دیوار بکوبه...

بعد بیان بگن در شان یه متمدن نیست که خودش رو به در و دیوار بکوبه

این احوال تفسیر حکومت طاغوت اسلامی از اعتراض خیابانیه.

ولی باید بترسه از حقی که از سر استیصال بخواد گرفته بشه


یه روشنی گفت:

ملک به کفر باقی می ماند و به ظلم، نه...


اونی که با دست بسته جنگیدن برای بودن رو زندگی کرده، بلاخره دستهاش باز خواهد شد و ....‌

نظرات 1 + ارسال نظر
Joy دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1401 ساعت 00:06 http://joy.blogsky.com

........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد