زندگی ... لطافت بندگی

تسلیم رهایی

زندگی ... لطافت بندگی

تسلیم رهایی

گذر...

تو که دور می شوی

خیال تو نزدیک می آید...

و

حوالی دل می نشیند.

 

چه روشن تر است از تو...

 

اما، مگر قیاس می شود!؟

که تو هنر دستان خدا بودی

و...

اما خیالت، نقاشی تو در بوم خیالم.

 

خدا که همینجاست...

نشسته نزدیک دلم...

نشسته در انتظار من...

اما...

من در انتظار چه...؟!

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 20:45

انتظار برای دوست داشته شدن
از سخت ترین لحظه های زندگی

تا از کی باشه و ...مقصود چی باشه...

رضا جمعه 10 فروردین‌ماه سال 1397 ساعت 04:21

سلام
خوبید؟؟ :)

من از قدیمیای بلاگ اسکای هستم نمیگم چند سال چون یادتان نمیاد اگه وبم بائید احتمالا یادتا ن میاد چون امروز بعد سالهای قرنها!!! خخخ آمدم بلاگ کامنتای قدیمی رو میخواندم !! یا داون دوران حتی یاد صحبتهای و کامنتها و مطالب اون زمان افتادم !!!
یادش بخیر یاد اون دوران گریه ام میندازه گر چه اون زمان بهترین دوران زندگیم نیست ولی از الان خیل بهتر بود!! امیدوارم موفق و خوشحال باشید در پناه خدا اگه آمدیدی وبلاگ سر بزنید هم آدرس قدیمی و هم آدرس جدیدم که الان سالی شاید 4.5 تا مطلب میگذارم رو آدرسش رو میگذارم حتما بیائید سر بزنید ممنون یا علی مدد (گل)

http://arzo.blogsky.com

www.staraf0.blogfa.com

سلام
جالبه که هنوز خاطرتون مونده. خوشحال شدم.
امیدوارم هر روز بهترین روز زندگیت باشه.

شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد