زندگی ... لطافت بندگی

تسلیم رهایی

زندگی ... لطافت بندگی

تسلیم رهایی

درد بی درمان

تجربه ی یک نفس عمیق را می گویم...

وقتی چشمانت را بسته و آغوشت را باز کرده ای بر نسیم بلندای قله ای بلند ...

تجربه کرده ای؟


خفگی حس نبودنش را ...

...

...


خواستم بگویم مرحم می شود، دست و دلم نرفت...





می خواهمت ... می خوانمت

نظرات 6 + ارسال نظر
asemooni شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 14:49 http://asemoooniha.blogsky.com/

با سلام خیلی رویاییه اون لحظه وبلاگتون عالیه

سیمین شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 14:55 http://blackmight.blogsky.com

تجربه کردم حس خوبی بود شایدم بد بود.
نیازی نبود به پست 82.بذار گم شه ول شه

نازنین شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 15:06 http://goldoonak.blogsky.com/

سلام
خیلی قشنگ بود
ممنون که به وبم سر زدی
من لینکت کردم
دوست داشتی لینکم کن!
خدا نگهدار!

دتری شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:05

خیلییییییییی خوجل بود این موضوع. دقیقا دارم حسش کردم وقتی حرفاتو خوندم.
دوسسسسسسسسسسسست دارم

نازنین پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:42 http://goldoonak.blogsky.com/

وای!وبت خیلی قشنگ تر از قبل شده...!

رویا سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 01:51

عالی بود یعنی همشون عالیند هر کدومشون حس و حاله خودش رو داره ولی زیبا و دلنشینند

سلام
ممنونم از نظر لطفتون...

تا سلام، والسلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد