زندگی ... لطافت بندگی

تسلیم رهایی

زندگی ... لطافت بندگی

تسلیم رهایی

خلوت

آرامش من،در حظور خلوتیست که با تو نجوا می کنم

ای کسیکه دوستانی داری که در خلوت عبادتشان با آنها نجوا می کنی

نظرات 3 + ارسال نظر
هیچکس دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:46

خوش به حالت که آروم میشی، من به جز اون هیچکس ندارم ، وقتی فکر میکنم تمام رازها و حرفهامو بهش میزنم ولی برام هیچکاری نمیکنه، خیلی هم ناراحت میشم و احساس میکنم حتی اونم منو دوست ندار.

به نام سلام

دوستم، حتی خوندنشم آرامشه... الا بذکرالله تطمئن القلوب

هر چند دورم الان و نگفتنش بهتره که صدا از دور شنیده نمیشه...

ولی مسیر آرامشو به رسم تجربه ی شاید دور نوشتم که شاید خودمم برگردم.

فقط میخام بدونی آرامشم، آرامش شادی نیست، آرامش تکیه گاهه، که تو آغوشش سبک شم و برگردم به دل طوفان...

بازم نمیدونم...

تا سلام ... والسلام

خانوم طلا دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 19:34

سلااااااااااااااااااام.خوفی ؟ متن قشنگی بود که گفتی.بوووووووووووووووس

یک دوست چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:49

سلام...

عجیبه الآن که میخوام این نظر رو بنویسم وقت اذان صبحه!

نمیدونم...شاید به من ربطی نداره اما شما که خودت اینقدر خوب میتونی آرامشی که از حضور خداوند در زندگیت ایجاد میشه رو لمس و ادراک کنی پس چرا این تجربه ی عاشقانه رو فارغ از هر گونه تردید و وازدگی برای خودت همیشگی نمیکنی؟!

مهم اینه که اتصالت برقرار باشه (اینو بابام میگه)...اما اگه این اتصال با ایمان به حضور زیبای وجود لایتناهی اون باشه میتونه به انسان آرامش ببخشه و به قلبش روشنایی رو ببارونه...واونو به سوی رشد وتعالی راهنمایی کنه وگرنه به هیچ کاری نمیاد.

چشم بگشا و باز هم نگاه کن! خداوند زیباست وجهانش هم پر از تنوع، ابتکار و نوزاییه ولی ما آدما زشتش کردیم، از وقتی که ازش دور شدیم...و توهم خداشدن به سرمون زد!

با نفست مبارزه کن وکامل ترین سبک نیایش رو برای لمس حضور اون تو زندگیت انتخاب کن نه صرفا یک تکلیف شرعی سنگین که پر از احساس اکراه و باره رو دوش آدم...

خودت بهتر از هرکسی راه درست میدونی...اگه زیاده گویی کردم، عذر میخوام!

پاینده باشی وامیدوار...

یا حق.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد